محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 17 سال و 22 روز سن داره

محمدحسین عشق جاودان

تو رو تا ته خاطراتم کشیدم به زیبایی تو کسی رو ندیدم...

به  نام  خدای مهربون  خدایی که رحمان است و رحیم سلام به روی ماه گل پسر خودم عشقم / عزیز دلمی شنبه شما رو بردیم دکتر  واسه اینکه نگران قد کشیدنت هستیم .جواب آزمایشا رو  بردیم دکتر گفت ویتامین دی و روی شما کم هست یه آمپول وشربت داد تا یه ماه دیگه دوباره آزمایش داری. فدای تومی شم دومین دندون شیری شما هم افتاد .شدی بی دندون مامان . اون هفته یکشنبه یعنی 12 رفتیم کنسرت مرتضی پاشایی خیلی خوب بود و خوش گذشت .از اون روز تا حالا همش ژست پاشایی می گیری .ما سه تا مون کلا از ایشون خوشمون میاد . واقعا ترانه هاش قشنگه و به دل می شینه و انگار حرف دل خودمون ... این آخری هم که دیگه حرف نداشت مثل بقیه نگران منی به ...
18 مرداد 1393

مــــرا هــزار امــیــد اســت و هــر هــزار تــویــی ...

به نام  خداوند رحمان و رحیم سلام به روی ماهت مامانی .عزیز دلم .عیدت مبارک باشه .دیروز که عید سعید فطر بود همش می گفتی مامان مثل عید نوروزه .... می گفتم نه ولی بهترین عید ما مسلماناست... مــــرا هــزار امــیــد اســت و هــر هــزار تــویــی ...خــــــــــــــــــــــــــدا                                  دیروز یه تور سه نفره راه انداخیم و زدیم به دل طبیعت /جنگل و رودخونه و ... خیلی خوش بود .عمرم  دیروز اولین دندون شیری شما افتاد البته نیفتاد پدرجون برات کش...
8 مرداد 1393

برای تو همین و بس...

هوالعزیز سلام کوچک مرد زندگی من. این روز های حس امید فقط به نفس های تو بند است و جرات زندگی کردن فقط با لبخندها و گریه های تو جون می گیره . روزهایی که هر لحظه به گذشته پیوند می خورند رو به خاطر رویای شیرین فردا به دست دیروز می سپارم .نمی دونی که چقدر  برای  اینکه نور دیده ی من آینده ی خوبی داشته باشه از هیچ تلاشی دریغ نمی کنم و نخواهم کرد و  اگه این روزها با چهره ای خسته و بی حوصله هستم به حساب دست پاچگی دلم  بذار  که اروزهاش  اونو از دست این زمونه دلگیر و خسته کرده . خیلی وقته نیومدم و برات پستی نذاشتم .مثل همیشه درگیر دار این زندگی درگیر بودم. امتحانا شروع شده بود بدجوری وقت کم اوردم خدا رو شکر به کمک شم...
17 تير 1393

آغازی شیرین...

به نام خداوند جان و خرد            کزین برتر اندیشه برنگذرد سلام سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زنندو پرنده های خسته بر می گردند  زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان سال نو مبارک باشه . عزیز دلم خیلی وقته که برات ننوشتم .حسابی سرم شلوغ بود . امروز اومدم با کلی مطلب و عکس . سال نو رو به همه عزیزام تبریک می گم .سالی پر از موفقیت و کامیابی براشون آرزو دارم .                            ...
12 ارديبهشت 1393

وقتی به تو فکر می‌کنم...

هواالمعشوق خدایا وقتی تو پشتمی... مهم نیست کیا جلوم هستن!!! سلام  عمرمامان . چند روز پیش خونه مادری بودیم . سرما خورده بودی ساعت 2 شب یه دفعه حالت خیلی بد شد تب  و لرز داشتی  بردیمت بیمارستان . من خودم از ترس می لرزیدم .نمی دونستم چیکار کنم وقتی تو می لرزیدی مردمو زنده شدم . یه سرم و یه آمپول بهت زدن کمی بهتری شدی . دیشبم تب داشتی ... گل پسر مامان قد تموم دنیا دوست دارم . الهی که خداوند بهترین روزها را برات رقم بزن آمین ... به عید نوروز سال جدید چیزی نمونده و باید از 92 خداحافظی کنیم و کم کم پا بذارین تو سال جدید  هنوز هیچ کاری نکردم نمی دونم می تونم برسم به ...
16 اسفند 1392

فقط عشق ...

هوالرحمان سلام عزیزم .روز های زمستون دیگه کم کم داره آماده می شه کوله بارشو جمع کنه و جاشو به بهار سرسبز بده . زمستون امسال خوب بود . شما هم یه هفته ای از تعطیلات سفید بهره بردین به قولی در حد تیم ملی . گلم دیشب گفتم پسر قشنگم نمی خوای واسه مامان و بابا یه نامه بنویسی .       تموم دنیای منی . عزیز دلم گاهی اوقات چنان دلتنگ و خسته می شم که حتی حوصله نفس کشیدن رو هم ندارم. بعضی وقتا با خودم می گم ای کاش می شد به عقب برگشت و دوباره شروع کرد ولی خدای مهربون یه بار به ما فرصت می ده که انتخاب کنیم ، امیدوارم همیشه بهترین ها را انتخاب کنی و تموم انتخابات درست باشه  گلم. توخیالم به روزهایی فکر ...
2 اسفند 1392

گذر زمان ...

هوالعزیز سلام پسر قشنگم .عزیز دل مامان .این روزهای هزار رنگ رو دیگه داریم به عروس ف صل ها پیوند می زنیم. زمستون سرد که امسال خودش خیلی زود به پاییزمون رسونده چند قدمی با ما فاصله داره . امیدوارم زمستونی که پیش رومون زمستونی خوبی باشه و دلای همه گرم گرم باشه .آمین گل پسر مامان از درس و مشق اگه بخوام برات بگم الان می تونی یه جمله بنویسی. املا و ریاضی و... یه مشکلی که وجود داره با دیدن کارتون فوتبالیست ها در توهم اون شوت های بلند هستی و هر لحظه در حال فوتبال بازی کردن تو پذیرایی هستی . مشق نوشتن هات که خدا می دونه چقدر به سختی می نویسی. عمر منی . تموم لحظه لحظه زندگی من با نگاه گرم تو پیوند خورده و نفسم با عطر نفسا...
29 آذر 1392