محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 17 سال و 25 روز سن داره

محمدحسین عشق جاودان

دردتنهايي اين روزها ...

1391/10/23 17:09
772 بازدید
اشتراک گذاری

هوالعزيز

امروز آخرين روز صفر شهادت امام رضا (ع) است . امروز روز شهادت امام خوبيهاست .

بعضی شبا تو خونمون

 بابام به مادرم می گه

می خوام برم امام رضا

به خدا دلم تنگ دیگه

 بابام می گه امام رضا

مریضا رو شفا می ده

دوای درد مردمو

از طرف خدا می ده

 

امام خوبي ها

عشق مامان

اجازه هست اين پسر قشنگي که مي بينين از چهارشنبه رفته مسافرت بدون مامان  و  بابا ...

ماجرا از اين قراره که مادراينا مي خواستن برن تهران عيادت عمه حاجمار تو هم گفتي مامان تو که شيفتي بابايي که شيفت تورو خدا بزار منم برم و با اصرار زياد ما قانع شديم...

چند شب پيشا حالت خيلي بد بود .من مردمو زنده شدم .تب شديد داشتي به هذيون گويي افتاده بودي الهي دردت به جانم .اين فصل که شروع مي شه اين مريضي ها هم مياد سراغت خيلي به من سخت گذشت تو اداره تموم فکرم پيش تو بود بدجوري دلم گرفت و از دوريت من سوختم ..

ديروز جات خالي بود گلم عزيزجون اينا طبق معمول آش شله زرد نذري پختن و با ماشين باباجي با مژده جون و محمدعلي و زن دايي زهرا و دايي مرتضي و باباجي و عزيزجون آش نذري امسال رو پخش کرديم .بابايي شيفت بود .دايي عباس مريض بود ...

عشق مامان

امروز ظهر شما رسيدين و من شيفتم کاريش نمي شه کرد عزيزم  مطمئنم يه روزي اين سختي ها تموم ميشه .يه روزي ما هم ...

يه چيزي رو مي خوام هميشه يادت باشه که تو نفس مني  هرلحظه با يادتم  و براي اينکه آينده خوبي داشته باشي از هيچ تلاشي و کاري دريغ نمي کنم .تو همه کس مني دنياي من تو نگاه تو خلاصه شده ...

صبح روزي که مادراينا اومده بودن اولين نفري که رفت بالا توي اتوبوس توبودي.اينقدر حرکت کردي عکست بد شده .

عشق

 

عشق

موهاي سنا رو روز براش بافتم .اومدم ازتون عکس بگيرم مي گي مي خوام مثل محمدمهدي عکس بگيرم انگشات رو ببين.

نفس مامان با سناگلي

نفس مامان با سناگلي

صبح روزي که عزيزجون اينا اومده بودن چون شبش تا 3 شب بيدار مونده بودي و با ما پرده ها رو نصب مي کرديم ديگه بيدارت نکردم اگه ناراحت شدي منو ببخش ترسيدم بداخلاق بشي همين الهي قسمت خودت بشه عمرم

عزيزمن

 

برمي گردم

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامانی کسرا
23 دی 91 19:53

انشالله مسافرت خوش گذشته باشه


سلام .ممنونم .مواظب خودتون باشين .
فرناز/مامان ریحانه
25 دی 91 1:41






فداي محبتت .
مامان گیسوجون
29 دی 91 16:34
عزیزممممممممممم فدات بشم که دیگه مرد شدی تنهایی می ری سفر
دوست گلم امیدوارم سایت همیشه بالای سر پسر نازت باشه


سلام گلم .ممنونم از محبتت .خدا هم شما رو براي ما حفظ کنه .لپ گلياي گيسو جونمو يه ماچ خوشکل بده از طرف ما
مامان ابوالفضل
29 دی 91 19:21
سلام عزیزم
خدا حفظش کنه ایشاالله
چه آقایی شده
تولدت هم با تاخیر مبارک

سلام خاله جوني .خوش اومدي .مي دوني تولد پسرم فروردين بود چون سرم شلوغ بود حالا گذاشتم ابوالفضل جونمو ببوس .