هميشه در برم باشي
هوالمعین
من به چشمای خودم شک کردم این همه میشه مگه زیبایی
مثه تو وقتی تو خوابا هم نیست نمیشه حتی بگم رویایی
امروز هوا دلگیر و سرده .هوا هوای بارونه.
دیشب تا من رسیدم خونه خواب بودی . بابایی می گفت: که رفته بودین بازار و کباب نوش جان کردین غذای مورد علاقه شما و حسابی آتیش سوزوندین و موقع اومدن هم بهونه گیری کردین که شب خونه مادروایستین و از خستگی تو ماشین خوابیدین و به خاطر اینکه زود خوابیدین صبح هم زود بیدار شدی.
عسل مامان : پاشو . ببین روز شده
مامانی: باشه . باشه
عسل مامان: قلقک می دما.پاشو دیده مامانی
عسل مامان :آفرین نداه تن ببین روز شده
و مامانی: بیدار شدم .
با برنامه عموهای فیتیله که داشتن ورزش می کردن شما هم
سه تایی صبحونه خوردیم .عزیز دلم برنامه فیتیله رو نگاه کردی بابایی رفت و برای شما باقلوا خرید و بعد از خوردن باقلوا (به قول شما باقالا) اومدیم اداره .
برای اولین بار بهونه گیری کردین که با من بیان تو اداره خلاصه با گریه رفتین و من هم با دلی گرفته و ناراحت اومدم اداره .
دوستتتتتتتتتتت دارم و می بوسمتتتتتتتتتت
حالا شما با بابایی خونه مادراینا هستین.امیدوارم در آینده ای نزدیک به دور از همه دغدغه ها روزها را سپری کنیم .
خدایا همه هستی ام را به تو می سپارم ای مهربانترین مهربانان
نباشم دور، ِز تو هرگز
هميشه در برم باشي
چو تاجي بر سرم باشي