دهه ای که گذشت ...
هواالقادر
با اميدهايش برتو اي عزيز ترين مبارک باشد.
سلام گلابـــــــــــــــي من .ســـــــــلام
دهه هشتاد رفت .دهه اي که سرنوشت من در اين دهه رقم خورد . دهه اي با خاطرات تلخ و شيرين و سخت وآسون خودش ...
مــــــــــــروري بر دهه هشتــــــــــــاد
عقد آسموني من وبابايي در مهر 83
زير يک سقف بودنمون در مرداد 84
يه فرشته آسمون تو دل مامان مرداد 85
تولد يه فرشته آسموني فروردين 86
سرکار رفتن دوباره من شهريور 88
دهه اي که خاطرات تلخ هم داشت :
پرگشودن پسرعمه عزيزم فرهاد 8 فروردين87
از دست دادن مادربزرگم آذر88
مي رن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا مي مونه
کجاست اون خونه آدماش کجان خدا مي دونه
روحشون شاد ...
يه کم نه يه ذره نه هر چي دلم گرفت .
از اين حال و هوا بيايم بيرون خاطرات شيريني که قبلا گفتم انرژي مي ده تا ما زندگي کنيم ...
ديشب خونه عزيزجون اينا بوديم.ديوونه شدم از بس شما بچه ها جيغ و داد کشيدين .
محمد حسام جون تا يه چيزي مي گفتيم سرش رو به ديوار مي کوبوند. زن دایی برات یه پرده برای در اتاقت آورده طرح مورد علاقه ات. طرح پوه.با چند تا دیوار کوب فومی مدل خونه و ...
عمه اينا هم اومده بودن اونجا و اينکه زن دايي زهرا آبله مرغون گرفته و ....
حرف نو را این بار، از لب شاد چکاوک بشنو!
قطره آبی بچکان؛ بر کویر دل و بر بایر این عاطفه ها...!
گل من؛ در این سال؛ که پر از روز و شب است،
و پر از خاطره هایی تازه!
چشم دل را، نو کن
و شبیه شب و شبنم، غرق موسیقی باش!
لحظه ها، می گذرند، تند و بی فاصله از هم...
مثل آن لحظه که دیروز شد و
مثل آن روز که انگار، گلم؛
هرگز از ره نرسید...!
آری ای خوب قشنگ؛
زندگی، آمدن و رفتن نیست...
خاطره ها هستند، گاه شیرین و گهی تلخ و غریب!
بهتر آن است که در روز جدید،
فکر را نو بکنیم، عشق را، سر بکشیم
زندگی... می گذرد؛ تند و آسان و سبک...!
دوستت دارم با من بمان .