محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 17 سال و 16 روز سن داره

محمدحسین عشق جاودان

تو عشق حسودم ...

1392/8/10 17:10
1,758 بازدید
اشتراک گذاری

هوالعزیز

 

تو عشق حسودم
خیلی حسود ...
چشم ندارم ببینم کسی بیشتر از من دوستت داشته باشه ...

صلی الله علیک یا ابا عبدلله

دوست دارم امام خوبم

سلام .گلم .شیرمرد لجوج خودم .از دست قولایی که به ثانیه نمی کشن وسریع فراموش می کنی خسته شدم.عشقم .گلم .

روزها یکی یکی به سرعت می گذرد. این روزها درگیر هستم .برای مریضی باباجی دعا می کنم و از خدا می خوام که به باباجی آرامش و قوت و قدرت بده تااین مرحله از زندگی نیز به راحتی بگذره و به یادش بخیرهای دیروز بپیونده .التماس دعا.

مادر اینا بامداد پنجشنبه ساعت 2 رسیدند. دیشب بعد از اداره رفتم خونه مادراینا .شب همونجا موندیم .امروز هم شیفتم شما پیش مادری هستی .

قبل از اداره یه سری به باباجی زدم .دایی عباس اینا و  دایی مجتبی و محمدعلی اونجا بودند . بابایی هم امروز شیفته.

از پیشرفتت در کلاس درس بگم رسیدین به آ ا  و حالا می تونی آب - بابا هم بنویسی.

شعرایی هم که یاد گرفتی ...

سبز و سبز و سبز

سنگ و سنگ و سنگ

کوهسارها

شر و شر و شر

آبشارها

 صاف و صاف و صاف

جویبارها

سبز و سبز و سبز

کشتزارها

 باز و باز و باز

چشم آفتاب

شاد و شاد و شاد

خنده های آب

 غصه ها همه

دور ، دور ، دور

کار و زندگی

جور و جور و جور

و شعر انار  صد دانه یاقوت...

شعر انار

امیدوارم که به مدارج عالی علمی برسی عمرم .دردت به گیانم .

و خودم .............................♥
..........خدایا در این روزهای گرم و سرد زمین تورا که همیشه در امن ترین نقطه از ذهنم جای گرفته ای می ستایم و ربوبیتت را به رخ  زمین و زمان می کشم..................♥

...........تو را که جاودانه ای ، تورا که هستیم از اوست می خوانم و می دانم که روزی این بنده ناپاک و حقیر که از سر کودکی وناسازگاری با روزگار دست از پا درازتر به سویت می آید شرمسار  خواهی یافت که از سر دلتنگی دست در دست  ثانیه های لجباز زندگی گذاشتم و بی راهه رفتم...................♥
...........................♥
...........دستم را در دستت بگیر دستانی که تنهایی زمانه کلافه اش کرده و دوست دارد مهربانی چون تون دستانش را بنوازد بدون هیچ چشم داشتی ..............♥
......................♥
.....از روزهایی که هر روز متولد می شوند که شاید پاکتر از گذشته به سویت بیایم را دوست دارم .حتی دلسرد نمی شود آفتاب از سردی حضور من .............♥
.............♥

.........♥
......♥
....♥

دلتنگـــِ کودکیـــــَمــ... 

 یـــــــادش بخیــــر،

 قهـــر می کردیم تــــــا قیامتـــ!


و لحظه ای بعد

قیامتــــ می شد...

محرم در راهه و بیرق های عزاداری برپا شده.نمی دونم امسال می تونیم واسه امام حسین(ع) و یارن باوفاش مشکی بپوشیم و ذهنمون رو روشن به هدف بزرگ سید شهیدان عالم  بکنیم . ما هم در این زمان یکی از یارانش باشیم.

 مات و مبهوت تنها معمای خلقتم ....

مگر می شود از عشق هم سر برید؟

 امان از دل زینب

 یا اباالفضل العباس

                                                       شنیدم یکی می گفت

تو حال ِ زمین خورده ها را خوب می فهمی!

 

دوست دارم یا حسین بن علی (ع)

عزیزم یه سری عکسای قدیمی رو برات می ذارم...

در راه سفر به مشهد سال 88

محمدحسین مامان

 

محمدحسین مامان

 

محمدحسین مامان

 

محمدحسین مامان

 

محمدحسین مامان

عشقم

 

عشقم

 

عشقم

عشقم

  

عزیزدلم

 

عزیزدلم

 عید سال 89 - رایین - امیر حسین پارک فومن

عزیزدلم

عزیزدلم

 

عزیزدلم

تولد سه سالگیت خونه قدیمی سال 89

 

 عزیزدلم

قربونت برم مامانی

قربونت برم مامانی

قربونت برم مامانی

قربونت برم مامانی

مردعنکبوتی

مردعنکبوتی مامان

مردعنکبوتی مامان

 

خونه ای که کادوی تولد 3 سالگیت بود

 

مردعنکبوتی مامان

 

قربون چشای خوشکلت بشم

کــــــــاش
گاهی زنـــــــــدگی

[◄◄ι] [ ιι ] [] [] [ι►►]

داشت ... !

 دوست دارم .

التماس دعا -تا بعد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)