محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 17 سال و 26 روز سن داره

محمدحسین عشق جاودان

ز عشق تا به صبوري هزار فرسنگ است‏...

1391/6/29 19:24
347 بازدید
اشتراک گذاری

 

بسم الله الرحمن الرحيم

خداوند خطاب به چنين نفس پاکيزه‏اي است که مي‏فرمايد:

يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربک راضيه مرضيه

(الفجر، 28 -27)/[صفحه 351]

بر اين نفس پاکيزه هيچ گونه حزن و خوفي نيست. اين نفس مطمئنه‏ي بهشتي از مقام صبر فراتر رفته است. صبوري‏هاي خود را ورزيده و اينک نوبت ظفر او فرا رسيده است. در اين مقام، نفس ميوه‏هاي شيرين صبر تلخ را مي‏چشد و شيرين کام مي‏گردد.

صبر در اشعار پارسی

سلام عزيزم .امروز بعد از يک ماه و اندي اومدم تا بنويسم .تا به امروز منتظر يه جواب از خداي مهربون بودم و خيلي صداش کردم و ازش کمک خواستم و امروز صبح جوابم رو شنيدم .خيلي خيلي خوشحالم البته تا فردا بايد صبر کنم تا مطمئن شم ولي دلم طاقت نياورد و الان اومدم و بر عهد خودم وفا کنم .

چون خيلي دليگر و تنها بودم و دلم نمي خواست اين دلتنگي و دلواپسي رو به بنوسيم .اين مدت هر روزم شده بود همين ...

حالا

اين همه شهد و شکر کز سخنم مي‏ريزد
اجر صبري‏ست کزان شاخ نباتم دادند

شکرت خدا . خداي مهربونم که دستامو گرفتي .منو ديدي با همه بدي هام .زشتي هام .خداي مهربون اگر هزاران بار شکرت رو به جا بيارم به خاطر نعمتي که به من هديه کردي کمه .دوست دارم خدا .دوست دارم .تنهايي من رو ازم گرفتي .خداي عزيز .مهربان .رحيم . ستار از کدوم صفات قشنگت برات بنويسم .مي خوام بنويسم مني که بوي غريب غربت اين کوچه هاي زميني به تن دلم مونده رو از دلم پاک کردي و به من نشون دادي که فان مع العسر يسرا عزيزي .در فهم و عقل نمي گنجي .

دلي که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
ز عشق تا به صبوري هزار فرسنگ است‏

هشت سال صبر کردم و به تو اميدوار بودم .گاهي دلم لرزيد .از دست زمونه از حکمتهايي ندونستم واقعا حکمتن . زود از کوره در رفتم . خداجون من کجام .خداجون .خيلي وقتها کاسه صبرم لبريز مي شد و ...

خدايا دستانم را در دستان توست من خوشبختم .دوستت دارم.

محمدحسين گلم پسر قشنگم هشت سالي که مامان دارم ازش ياد مي کنم خيلي تجربه هاي تلخ و شيريني رو تجربه کردم .فريادهاي بي صداي منو فقط خدا شنيد و اشکهاي منو بالشت خيس فهميد.طعنه هاي زمونه ، و بگذريم روي دلم خراشهاي زيادي به يادگار گذاشت و من فقط سکوت و صبر رو مشق کردم روي دلم .باور کن اين زندگي و تلاش فقط تنها اميدش تو بودي و بس وصد البته اميد به خدا مهمترين انرژِي بود.

هنوزم به دعاي دوستاي گلم احتياج دارم .تا بعد .

بسم الله الرحمن الرحيم

سهلا به فضلک يا عزيز به عزتک به رحمتک با ارحم الراحمين

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

التماس دعا

هاتف آن روز به من مژده‏ي اين دولت داد
که بران جور و جفا صبر و ثباتم دادند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

فرناز/مامان ریحانه
30 شهریور 91 4:41
سلام مامانی
یه چیزی بگم؟
من پستت رو خوندم اما سر درنیاوردم
حس خنگولی بهم دست داد
یعنی نفهمیدم بعد از 8 سال چه اتفاقی خوشحالت کرده و به چی رسیدی...
البته کسی که اینقدر دیر به دیر میاد نباید هم بدونه چه خبره

رمز گذاشتم برات.


سلام عزيزم نوشتم براتون ممنونم که به يادم هستين .التماس دعا .بووووووووووووس
مامان گیسوجون
3 مهر 91 23:34
سلام عزیزم خوبی /
تو رو خدا دارم از فضولی می میرم بهم بگو چه خبرررررررررررررررررررره
خصوصیت رو چک کن

سلام گلم .نوشتم عزيزم دعا کن برامون .گيسو جونو ببوس