محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 17 سال و 18 روز سن داره

محمدحسین عشق جاودان

رفتن به مهد کودک هورا...

1390/8/5 11:35
455 بازدید
اشتراک گذاری

  به خداوند جان و خرد کزین برتر اندیه برنگذرد

سلام گلم .عشقم.

   

هوا بارونی و سرده .دیروز من شیفت نداشتم .عزیزدلم شما رو بردم مهد کودک تا ببینم شما اونجا آروم و قرار می گیرین .از شب قبل لباساتو اماده کردی و شور و شوق زیادی داشتی گلم .الهی فدات بشم .از چند روز قبل دلت پیراشکی می خواست .شب برات درست کردم و خیلی با اشتها خوردی .نوش جونت گلم .این برمی گردد به سه شنبه .ولی شما از دیروز که چهارشنبه است به مهد کودک قدم گذاشتین .٤آبان ٩٠ .خدا رو شکر دلت آروم گرفت و من خیلی ذوق کردم .

بعد رفتم پیش دایی مجتبی که الان خونه دایی عباس اینا هست .خدا رو شکر که حالش کمی بهتر شده .مهد نزدیک خونه دایی عباسه.تازه نشسته بودیم که عمه الناز زنگ زد که من  خونه شما هستم .منو و بابایی ازشون خداحافظی کردیم و رفتیم خونه . پدر و مادر هم اومدن خونه ما نهار.بابایی اومد دنبالت .ماشالله آقا شده بودی گلم .

از روز قشنگی که تو مهد کودک داشتی برامون تعریف می کردی.

شب خاله منیر و تاراگلی و عمو هامون  هم اومدند.تو سنا خیلی شیطونی کردین و تو مغز ما به قولی راه که چه عرض کنم ...

تو منو  می کشی با این کت و شلوارت که پدر برات خریده تا تقی به توقی می خوره می خوای بپوشی .تا یه نفر میاد دوباره شروع میکنی از طرفی سنا هم می گه منم کت و شلوار می خوام  (یاد لباس پلیست می افتم که کلی باهاش ماجرا داشتبم )و شما خود بخوانید شرح این ماجرا ...

 
free animated dividers

مهد پنجشنبه ها تعطیله .شنبه قراره برین اداره آتشنشانی خوش بگذره. شب موقع خواب می گفتی :مامان زودبیدار شیم.حالا هرچی من بگم که عزیزم تو باید شنبه بری .پنجشنبه ها و جمعه ها تعطیلی  فکرشو بکن که من چقدر باید چونه بزنم تا متوجه شی و فرق بین روزهای هفته رو یاد بگیری. فعلا تا بعد ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان ابوالفضل
5 آبان 90 19:33
سلاممممممممممممممممممممم آفرین گل پسمله گل
مهد کودک خوش می گذره؟
ایشاالله روز دانشگاه رفتنت خاله


سلام .مرسي خاله جوني .بوسسسسسسس
مونا(مامان النا)
6 آبان 90 10:50
مبارک مبارککککککککک
خوش به حالت که مهدکودک میری
من هم همیشه دوست داشتم برم مهد کودم اما من و نبردن!
بعدا" خودم رفتم مهدکودک و 1 سال مربی بودم
ایشالله هر روزش بهت خوش بگذره عزیزم


سلام خاله گلي .ممنونم از لطفت عزيزم .راستي خاله جوني حتما تو مهد يه خاله مهربون مهربون بوديا بوس .
مامانی
8 آبان 90 12:42
آپم
رعنا(مامان سیما)
11 آبان 90 8:42
سلام مامان محمد حسین انشاللا روزی برسه که آقا محمد حسین و راهی دانشگاه می کنی .امیدوارم همیشه سالم و شاد و موفق باشه0
راستی مامانی منتظر عکسهای آقا محمد حسین هستیم


سلام گلم .ممنونم از لطفتت .اين ماماني نه اينکه فکر کنين تنبله مشغله هاش زياده.يه روز همه عکسهاي محمدحسين رو مي زارم.قربون هرچي رفيق باوفاست بوسسسسسسسسسس سادات کوچولو منو خيلي دعا کني پيشاپيش عيدت مبارک گلم بوسسسسسسس
مامان ماهان
12 آبان 90 11:27
منم مهد رو دوست داشتم 6 سال هم تو مهد کار کردم
الهی همیشه موفق باشی عزیزم بوووووووووووووس

سلام عزيزم ممنونم خاله جوني .پس خيلي شعر و کاردستي بلدي ماهاني خوش به حالت دوستون زياد بوسسسسسسس
مامان گیسو
13 آبان 90 14:40
سلامممممممم دوست گلم خوبی؟
ای بابا بازم که عکس نگذاشتی؟
خیلییییییییییی می دوسمتون
بوسسسسسس
خصوصی رو چک کن


سلام فداي تو .من نگي تنبل هستم نه يه کمي که چه عرض کنم سرم شلوغه در اولين فرصت يه سري عکسهاي گلچين پسرک شيطونم رو واسه خاله هاي گل ميزارم مي بوسمتون .عيدتون مبارک بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس


مامان محمدرضا(شازده...)
16 آبان 90 11:34
*عیدتون مبارک*
سلام عزیزم
خسته نباشی خانمی ، تبریک میگم ، من هم برای محمدرضا خیلی استرس داشتم تا به مهدش عادت کنه و الان درست همینهایی که گفتید ماجراهای من و پسرمه ، دو روز قبل هم به خاطر سرماخوردگی نرفته مهد کلیییییییی شاکی شده.
ان شاالله محمدحسین نازنینم در همه مراحل زندگیش موفق باشه

سلام خاله خانم گل .ممنونم عيد شما هم مبارک مي بوسمتون