محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 17 سال و 21 روز سن داره

محمدحسین عشق جاودان

روزهای قشنگ

به نام خدایی که در این نزدیکی است امروز هوا بسیار زیباست .توی این هوای قشنگ دلم می خواد دستات تو دستم باشه و با هم قدم بزنیم .با بابایی سه تایی بریم پارک و تو شیطونی بکنی .با بچه هایی که تو پارک هستن دوست بشی و شب هر دفعه یادشون بیاری و بگی دوستام دوستام و بعد دوباره تصمیم بگیری که مامان منو ببر مهد تودت.الان شما پیش مادرجون هستین و من اداره . کارای هر روزت ، کارتون نگاه کنی ،عموپورنگ ، پلنگ صورتی و تام و جری از کارتونای مورد علاقه ات هستن وقتی که از دیدن کارتون خسته شدی با ماشین ها : تراکتور و خاور و ماشین پلیس با لباس پلیس و... خلاصه بساط اسباب بازیهات همیشه پهنه .   لحظه های پاک و معصومت   را یک...
7 بهمن 1389

قدمی برای فرداها

به نام خدا ،خدائي که زيباترين آرامش را به من هديه کرد . وجود نازنين تو آرامشي وصف ناشدني و لذتي شيرين که طعمش را بايد نفس نفس چشيد . محمدحسين من ، مي خواهم براي تو بنويسم .   براي تو که روزهاي زيباي کودکيت را سپري مي کني .   مي خواهم برايت بنويسم که اين روزها چگونه بزرگ شدي و قد کشيدي و من چقدر براي تو روز و شب دعا کردم و دلواپس ثانيه ثانيه بزرگشدنت بودم .   محمد   آخرين پيامبر خدا – ستوده شده حسین   امام سوم شیعیان - خوب - نیکو - زیبای ک...
6 بهمن 1389

دوستتتتتتتتتتتتتت دارم امید مامان

به تماشا سوگند و به آغاز کلام امروزروزیه که به جمع دوستان وبلاگی می پیوندم .امیدوارم دوستان خوبی برای هم باشیم و بتونم برای پسرعزیزم خاطرات روزهای قشنگ زندگی اش را یادداشت کنم . پسر نانازم مهربانم ای خوب ! یاد قلبت باشد یک نفر هست که دنیایش را همه ی هستی و رویایش را، به شکوفایی احساس تو پیوند زده و دلش می خواهد، لحظه ها را با تو ، به خدا بسپارد ... مهربانم ای خوب ! یک نفر هست که با تو تک و تنها ، با تو پر اندیشه و شعر است و شعور ! پر احساس و خی...
5 بهمن 1389